نگاهي به کتاب «جامعه شناسي به زبان ساده»
جامعه شناسي به روايت زيباکلام
صادق زيباکلام را مي بايستي از آن دسته اساتيدي دانست که چندان مزاجش با پراکنده کاري و ورود به حوزه هاي ديگر همراهي نمي کند. حوزه اش عمدتاً تجزيه و تحليل تحولات سياسي ايران و قبل و بعد از انقلاب بوده و کم و بيش هم ظرف پانزده سالي که به عنوان استاد علوم سياسي با دانشگاه تهران همکاري داشته، در همان حوزه تحولات ايران باقي مانده و تمامي 12 عنوان اثري که تاليف کرده از جمله کتاب معروف «ما چگونه، ما شديم؛ ريشه يابي علل عقب ماندگي ايران» (انتشارات روزنه، چاپ پانزدهم، 1386) جملگي معطوف به تحولات سياسي ايران است. اخيراً او اين سنت حميده را نقض کرده و وارد حوزه اي کاملاً متفاوت شده است. حوزه جامعه شناسي؛ حوزه اي نظري که فاصله معناداري با تحولات سياسي ايران پيدا مي کند.
نخستين نکته اي که درباره کتاب «جامعه شناسي به زبان ساده» زيباکلام مي بايستي گفت، حجم کم آن است. کتاب مجموعاً در 200 صفحه و مشتمل بر 6 فصل است. فصل نخست در 25 صفحه با عنوان تعريف و کليات علم جامعه شناسي است. نويسنده سعي کرده به مخاطب نشان دهد که اولاً جامعه شناسي درباره چه موضوعاتي است، ثانياً اينکه به جامعه شناسي اسلامي پرداخته و خيلي صريح، روشن و بدون لفاظي يا پيچيدگي استدلال مي کند که علم يا دانش ذيل عنوان «جامعه شناسي اسلام» نه تنها وجود ندارد، بلکه اساساً نيز نمي تواند وجود داشته باشد. در اين بخش نويسنده نشان مي دهد که آنچه امروز به نام جامعه شناسي به وجود آمده در حقيقت شناخت رويکرد سه متفکر غربي اميل دورکهايم، کارل مارکس و ماکس وبر به جامعه بشري است. منتها نه شناخت افکار و انديشه هاي سياسي، اخلاقي يا فلسفي آنان، بلکه نگاه يا رويکرد آنان به اينکه جامعه يا اجتماع تشکيل شده از انسان هاي امروزي، چرا به وجود آمده، چگونه سر پا مانده، يا بعضاً دچار تغيير و تحول مي شود.
سیف الدین سلیمي